حسام کوچولوحسام کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 17 روز سن داره

دل نوشته های یک مادر........

فرشته ای به رنگ تو...

به نام خداوند دانا روزها هفته ها سپری شد   بعد از کلی انتظار تو به دنیا آمدی و الان سه ماه بیش تر است که   چشمانم از نگاه کردن به تو پر نور شده است.   یادم می آید که قبلا نوشته بودم با لبخند تو سختی های این دو سال رافراموش میکنم اما الان حتی با گریه هایت تمام سختی های دنیا رو فراموش میکنم.   همه ی زندگیم در تو خلاصه شده همه ی امیدم همه ی فرداهایم با تو خلاصه می شوند. همه چیز را برای تو می خواهم          همه ی خوشبختی های دنیا را برای تو می خواهم و تو را برای خودم برای آرامش قلبم برای نور دیده هایم می خواهم.   حس...
30 تير 1393

همه ی روز های من

به نام خداوند مهربان سلام پسر قشنگم بالاخره اومدم برات از این 2 ماه و نیم سپری شده بگم از اخلاقات و رفتارات بگم از اذیتات و شیرین کاری هات بگم البته اینم بگم الان که اومدم 7 صبح و شما خوابی شما عاشق بیرونی یعنی تا در خونه رو باز میکنم دیگه گریه نمیکنی و ساکت میشی  و با تعجب بیرون رو نگاه میکنی همیشه دوست داری سر شونه بغلت کنن و  با تعجب اطراف رو نگاه میکنی تقریبا این کار منحصر به فرد شما میشه یکی دیگه از کارهای مورد علاقت اینکه به دمر بخوابی و اما ...... وقتی که جیغ میکشی و گریه میکنی دیگه به این آسونی ها آروم نمیشی تقریبا خیلی گریه میکنی مخصوصا از بعد واکسن 2ماهگیت که من رو بیچ...
7 تير 1393
1